ببرک کارمل به عنوان یک انسان بسیار بزرگ در راه تمام ارزش های انسانی یک رهبر واقعی بود
 محمد یعقوب هادی                        محمد یعقوب هادی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

وقتی به پاس  بزرگداشت  هشتادمین سالروز میلاد ببرک کارمل شخصیتی که در امتداد تاریخ خواهد زیست  اراده  به نگارش  این یادداشت  در باره اوشان که رهبرسیاسی من  ومنها بودند  نمودم به اندیشهء من   الهامی از یک اصول ارمغان شد، که باید آنرا مراعات نمایم و آن اینکه اوشان  همیشه با بسم الله الرحمن الرحیم  صحبت را آغاز مینمودند   . راستی وقتی اخلاصی در میان است باید  بنام  خدای مهربان آغاز کرد. که ببرک کارمل با این  اخلاصمندی کاملأ آراسته بودند.

من به صورت قطع میدانم ، قلم من در تعریف  شخصیت ببرک کارمل نا توان است. باآنهم آرزو دارم    گویش درون راتا انجا که مقدور است در کلماتی   خوانا بسازم . اما  قبل از آن باید بگویم ، وقتی  دوستان مردم افغانستان ، همرزمان ، پیروان وهواخواهان  ببرک کارمل، که این شخصیت جاوید  را از لحاظ سیاسی  در مقام  یک شخصیت استقلال طلب،آزادی خواه، عدالتخواه ، ملی  ومترقی، واز حیث صفات منفرد به فرد یک شخصیت  ، دانشمند ، آگاه ، مبتکر،با عزم ، متین ، برده بار ، استوار،بی نـَــفس ، بی آلایش ، رفیق دوست وانسان دوست و ازلحاظ تعهد یک شخصیت مردم دوست ووطندوست  معرفی میدارند  . با حضور قلب  به  این حقیقت شهادت میدهم   که  ببرک کارمل درمقامات  این صفات متصف به شخصیت و تعهد شان ، تا ادامهء تاریخ  فخر آفرین اند. اما برای اینکه در بارهء این  شخصیت بزرگ بطور مجرد نپرداخته باشیم باید به آنسوی  برزخ  کیفیت  ها  نیزبنگریم تا چه به  نظر آید؟

بلی آنسو دشمنان مردم افغانستان اند. دشمنان مردم افغانستان آنانی اند که استقلال ،آزادی، عدالت ،  پیشرفت ، ترقی، آگاهی  را به گلولهء توطعه ودسیسه میبندند .

دشمنان مردم افغانستان آنانی اند که دروغ میگویند، فریب میدهند ، جعل میکنند،و در برابر خدمت گذاری به انسانهای نیازمند ، ونیازمندی های انسان موانع ایجاد میکنند .

 دشمنان مردم افغانستان آنانی اند که از باور های  عقیدتی مردم سوء استفاده میکنند و  برعلیه   آرمانهای خدمت گذاران مردم قرار میگرند .

 لذا ببرک کارمل  که درست در نقطه مقابل  این نیات ، گفتار وکردار قرار داشت ،  شخصیت اش را، حزب اش را ، یارانش را،  هواخواهانش را ،ومردمش  راهدف این چنین دسایس  وتوطعه ها  وتهمت ها  وافتراهات قرار دادند . اما تیر صیادان  کشتن حقیقت ، نتوانست شخصیت حقیقی ببرک کارمل را  ترور نماید. لیکن با دریغ ودرد  که صدها هزار  مردمش را ، هست وبود وطنش را ،  هزاران  انسان متعهد وبا ارمان ازهمرزمان ورهروان  اش را به کام نابودی کشانید .

گویند تاریخ از واقعات گذشته  سخن میگوید . ما امروز تاریخ گشوده وباز را در پیش روی خود داریم .اکنون هرگاه سخنان ببرک کارمل رهبرفقید مردم افغانستان  آفتابی ساخته شود، چه کسی گفته میتواند که کدام سخن شان  در صورت حضور نیرو های متحجر به اثبات نرسید؟ افغانستان در کجای تاریخ قرار دارد؟  وآنانیکه افغانستان را در موقعیت حاضر در آورده اند ، که نزدیک است از نقشه سیاسی  جهان محو شود ،آیا دوستان مردم افغانستان استنند؟

لذا آنانیکه  تاریخ را جعل میکردند ، وصورت حقیقی  پندار های ببرک کارمل را  میخواستند پنهان نمایند . خدای عزت وذلت این جعلکاران تاریخ  را  رسوا ساخت .

 نا بخردان میگویند که دورهء چپی ها آغاز مصیبت  هاست .آنان خودرابه اصطلاح مردم "کــَــــــور"انداخته اند ومردم را فریب میدهند .  در حالیکه آنان میدانند ،عامل مصیبت کیست، وحوادث چگونه  بر مردم ووطن تحمیل شد .و سر چشمه مصیبت کجاست. هرگاه در این باره برای کشف آغاز مصیبت یک قدم  به گذشته برویم  به دورهء میرسیم که ظلم وستم بیداد میکرد . مردم آنقدر ستم کـُـش شده بودند که از  کمربند  یک سپاهی  پا های مردم یک قریه به لرزه میامد . وقتی کسی میشنید که او را علاقه دار صاحب خواسته است ارواح از سرش کوچ میکرد .

فقر ، غربت ، وبیچاره گی درسراسر  کشور بیداد میکرد . در اکثر ولایات مکتب ،شفاخانه وحتی کلینیک های صحی وجود نداشت. برق ، سرک ،وحتی در بسیاری ولایات  دوکان وبازاری وجود نداشت . ارقام  مرگ ومیر با امراض معمولی  تحفه ای ستم کارانی بود  که خود برای  تداوی سردردی های خود رهسپار هندوستان واروپا وامریکا میشدند.

مردم علوفه های هرزه را میخوردند، جگرگوشه های خود را میفروختند تا زنده بماند. فساد در جامعه بیداد میکرد . فساد در اداره به اوج خود رسیده بود، از سرکاتبی تا مقامات بالائی دولت همه سر قلفی داشت. رشوت، اختلاس یک امرعادی بود. حتی  چایانهء سپاهی هم بعضی کار ها را سر براه میساخت .و ازجهت دیگر خدمت  چادر بی بی  برای یک عسکر مکلفیت به مثابه خدمت زیر بیرق حساب میشد . مجوز شامل شدن به مکتب عالیه پول وواسطه بود . وووو مانند اینها هزاران جفا های دیگر در حق مردم بیچاره ما روداری آنانی بود که به سرنوشت مردم حکم میرادند .

در چنان یک وضعیت  درد آور ونا بسامان شخصیت های متفکر جامعه خواب راحت وزندگی خوش را برای خود حرام ساختند، وقدم  برای آگاهی مردم گذاشتند که فقید ببرک کارمل  با خصایل ویژه در پیشا پیش  جمعیتی از مردم دوستان ووطن خواهان  زحمتکشان وستم دیده گان وکافه ملت  افغانستان به حیث یک رهبربا دیانت ،خردمند ،برده بار وبا متانت رسالت رهبری جامعه خواب داده شده را برای بیداری وآگاهی پذیرا شد  .

جریان سیاسی را  که  ببرک کارمل رهبری کرد ،اندیشه ها وتفکر آن در سراسر کشور جاری شد وآرمانها واهداف آن در دل دماغ مردم جا گرفت واثر گذاشت . بلی یک انقلاب فکری  را در سراسر کشور به پیروزی رسانید ، که دشمنان مردم افغانستان هم نمیتوانند از آن انکار نمائید.

 در سراسر کشور هسته های حزبی  ایجاد گردید وبهترین فرزندان صدیق ومسلمان مردم در  سازمانها حزبی آن داوطلبانه عضویت حاصل نمودند .

 ودر نتیجه حزبی که ببرک کارمل ایجاد نمود، تمام اعضای آن فرزندان صدیق ومسلمان  مردم افغانستان اند که متاسفانه دشمنان مردم افغانستان با برچسب های دینی  مهر غیر مذهبی را بر آنان  کوفتند حتی وقتی  امروز این فرزندان صدیق ومسلمان مردم افغانستان   تهمت ها وادعا های  دشمنان مردم افغانستان را ،و نیرنگ ها ومکاره گیهای آنان را اصطلاحأ" شمشیر زنگ زده " میگویند. باز با همان مکاره گی از این گفته توجیهات غلط نموده دوباره به همان نیرنگ متوصل میشوند  ومیگویند که دین را شمشیر زنگ زده گفتند.    این شیطان صفتی  های جعلکاران ودروغگویان  بر علیه  فرزندان صدیق ومسلمان افغانستان چه عنوان میتواند داشته باشد.

 واما در بارهء برچسب های غیر مذهبی که نسبت به ببرک کارمل وحزبش روا میگشت  باید اینرا بگویم که هرگاه ببرک کارمل  اندیشهء  به نفع ستمکاران  وچپاولگران ودر یک سخن یک اندیشه موافق با نظام سود وسرمایه میداشت .هیچگاه وهیچوقت بابر چسب های دینی بر ضد اوشان تبلیغ صورت نمیگرفت . مثل اینکه همین  حامد کرزی با وجود هزاران عمل گنهکارانه شخصی(جنایت کارانه تعریف دیگر اوست) مانند شراب نوشی هایکه بار ها در عین عمل شراب نوشی فوتوهایش چاپ شده است. ویا از آقای پیر سید احمد گیلانی  چه کسی نمیداند که به مشروب معتاد است. ومثل این دیگر همدستان شان  که با  نابکاری های   فجیح تر چون ( کشتار  رنگارنگ مردم،تجاوزات ننگین به نوامیس مردم ،غارت تمام هست وبود مردم ومملکت از هر امکان ووسیله ) کرده اند ودارند میکنند.و هر جرم وجنایت شان داستانهای دنباله دار برای هفت پشت مردم است .مگر به لحاظ این که ازطبقهء ستمگران وچپاولگران اند وبه نفع این طبقه  اهداف دارند وکار میکنند  در زیر چمبر چهل کشور  بیگانه  لمیده اند آب از آب هم تکان نمیخورد .

فرزندان مردم  بخاطری درآن حزب شامل نشدند که از نام دین علیه آنان سواستفاده گردد وبا فریب  تکفیر شوند، نام کافر بالای آنان گذاشته شود، بر علیه آنان تفنگ گرفته شود وجبرأ به خاطر دفاع به جنگ کشانیده شوند. ولی با وجود آنهم که این همه بالای آنان تحمیل شد  ودر شرایط  نا میمون جنگ سرد  وموقعیت  دشوار انتقام گیری ابر قدرت امپریالیزم امریکا از اتحاد جماهیر شوروی وقت در حاکمیت قرار گرفت وقتی اکنون به عقب مینگریم . معلوم میشود که با  رهبری  مدبرانه ببرک کارمل بود که از آزمون بزرگ کامیاب بیرون آمده است.

زمان  میگذشت وهر روز اعتماد واعتبار مردم به اندیشه های خدمتگذاری برای کافهء ملت مسلمان افغانستان جلب میگردید  که گاه گاهی  حسادت  ونیات غرض آلود  نیرو های متحجر که ازهمان وقت از دست بیگانگان آب میخورد بر علیه  کشش ها وتوجه مردم به اندیشه های بیدار سازی  مردم در ساحات مختلف کشور تحریک میگردید وبه حملات  فزیکی بالای نیرو های مترقی متوصل میشدند . که ببرک کارمل وهمرزمان شان  به حیث پیشروان این جنبش مترقی ونماینده مردم مسلمان  وشریف شهرکابل  نیز باری از طرف این عناصر معلوم الحال  در داخل پارلمان کشور مورد حمله قرار گرفتند . حمله به  ببرک کارمل   در مقر یگانه ارگان قانون گذار کشور چهرهء نیرو های  متحجر ومتجاوز را نمایان میسازد. وبا آن رویت معلوم است  که  نیرو ها ی مترقی همیشه مورد حمله  وتجاوز قرار گرفته اند . وبه دفاع مجبور ساخته شده اند  این واقعیت در هر وضعیت چه قبل از حاکمیت چه در حاکمیت وچه بعد از حاکمیت کاملأ صادق است.

بعد از پیروزی قیام  مسلحانه نظامیان در۷ ثور۱۳۵۷، ببرک کارمل در جمع دیگر از رهبران ح  د خ ا  که از طرف حکومت محمد داود  بخاطرخواست به محکمه کشانیدن  قاتلین  یکتن از همرزمان  شان ویکی ازمبارزان جاوید نام   شهید استاد میر اکبر خیبرعقدهء پنهانی عناصر حکومتی وقت را ترکانده و بار دیگر زندانی شده بود آزاد میگردد . وبرای مدتی محدود درسیستم دولت جدید  هدفمندانه کار ومبارزه  مینماید. کار ومبارزهء هدفمندانه ببرک کارمل با نیات واراده ءعـُمال نفوذ داده شده امپریالیزم در تضاد قرار داشت ،لذا توطعه ء از قبل چیده شده به شکل دیگر آن پیروزگردید وببرک کارمل تحت نام سفارت با جمع از همرزمان ایشان به خارج وطن تبعید گردیدند.

 در اینجا با تبصره مختصر باید بگویم ،احتمالأ برخورد های متفاوت  دربارهء وآژهء انقلاب دستآویزی برای تبصره های منفی را خلق کرده است .که از نظر من چون انقلاب یک عمل محدود نیست، بلکه یک دگرگونی همه جانبه است که در زمان  واحد این دگر گونی ممکن ومیسر نیست .لذا انقلاب را  در پیرامون اجزای متشکله آن باید مطالعه وتعریف کرد .که به بنیاد  دگر گونی های سیاسی، فرهنگی واقتصادی در منصهء اجرا قرار میگیرد . به بنیاد همین طرز تفکر  از ششم جدی  به مثابهء مرحله تکاملی  دگر گونی ها  در جامعه  یاد میگردد. یعنی سازمان سیاسی را که ببرک کارمل رهبری میکرد از اولین روز تاسیس در مسیراین دگرگونی ها در جامعه عمل کرده است. لذا هردو مرحله را میتوان دوران انقلاب یاد کرد.

بعد از ششم جدی۱۳۵۹ که ببرک کارمل در برابر یک عمل انجام شدهء  حضور قوت های نظامی اتحاد جماهیر شوروی  وقت قرار گرفت برای نجات مردم وکشور وتوجیه اهداف و آرمانهای  خدمتگذاری  به مردم افغانستان شتافت،و به کابل بازگشت . 

 ببرک کارمل در میان سیاست های دو ابر قدرت جهانی نسبت به مردم افغانستان  دوستی با اتحاد جماهیر شوروی را مرجحیت داد. که گذشت زمان  به تحلیل واقعبینانهء انتخاب او در آن زمان صحه گذارده است  .

از  همینجاست که چیدن توطعه ها آغاز میگردد. همه میدانیم که ستمکاران وظالمان هراس ازتفکری دارند که مانع ستم وظلم آنان میشود . لذا  جنگ ،وحشت ودهشت از طرف محافل ستمگرکه  درگوشه  های کشور آغاز شده بود با همیاری وهمکاری  ارتجاع منطقه ، بنیاد گرایان عربی ، تسلیح ،تجهیز  ،تمویل ،کنترول و اداره مسقیم امپریالزم در راس ایالت متحده امریکا سیستماتیک ، منظم وپلان شده بر علیه حکومت نو بنیاد به پیش برده شد . باز همان  مردم بیچاره ء ایکه بالایشان آن همه ستم روا شده بود ، وانانرا در نا اگاهی حفظ کرده بودند ،مورد سو استفاده  قرار دادند ، و از طرف عرب وعجم با فریب ونیرنگ  بدست  آنها تفنگ دادند وبا جبر واکراه وفریب  به  آدم کشی، سوختاندن و ویران کردن آنهارا تشویق وترغیب نمودند.

در بحبوحه تغیر اوضاع سیاسی جهان  ببرک کارمل به حیث یک سیاستمدار خردمند از عواقب  سیاست های  وقت  در مورد جهان و  در قبال افغانستان  بخوبی میدانست ولذا نمیتوانست با آن سیاست ها سازش نمائید . لذا از مقامات دولتی  تحت شرایط خاص مستعفی وبعد از مدتی تحت بهانهء به خارج برده شد ودر همانجا تا زمان طولانی تبعید گردید .

به اثر فشار همرزمان ویارانش ببرک کارمل دوباره از تبعیدگاه آزاد ساخته شد وبوطن بازگشت .  در ایام اقامت شان در کابل  مردم واهالی شهر کابل وهموطنان از سایرولایات  وهم رزمانشان  گروپ ، گروپ وجوخه ، جوخه به دیدار اوشان میامدند  وازاحوال اوشان جویا میشدند واز نظریات  اوشان استفاده میبردند . البته  که همرزمان شانرا واعضای حزب را در مورد دفاع از مردم وحاکمیت  حزب وطن  هدایت میدادند

بعد ازتعویض حکومت حاکمیت حزب وطن، ببرک کارمل  رهسپار حیراتان شدند ودر انجا از طرف مردم  مخلص وارادتمند به اوشان  زمینه زندگی  ومعیشت زندگی  مهیا ساخته شد.  وتا آندم که در حیراتان اقامت داشتند در حالیکه مرض لاعلاج به اوشان حمله کرد ه بود، با تمام استقامت ،مصاحب بسیار ارزشمند وگرامی مردم خود بودند. ایشان ناگزیر به اثر فشار یاران وهم رزمان شان برای تداوی عازم خارج کشور شدند .

 تصویر این عزیمت  یاد ماندگار یک ابر مرد تاریخ است که در آن هنگام یاران وعزیزان را اطمینان میداد که" تشویش نکنید  همه چیز خوب میشود" . این اطمینان  در آن وضعیت صحی تنها از یک روح بزرگ  میتواند نشات کند وبس .

 افسوس ودریغ که  این ابر مرد بار دیگر با توان پاهای خود بر نگشت ، واما روحانیت او در فضای کشور طنین  انداخت  واز زبان  رفیق ، برادر  وهمرزمش زنده یاد  محمود بریالی  انعکاس نمود او گفت" رفیق کارمل نام تو در تمام بیرق ها  زنده خواهد بود  وزنده میماند"

بلی نام ببرک کارمل در لوح مبارزهء  استقلال طلبانه ، آزادی خواهانه ،وعدالت خواهانه  برای همیش باقی است وباقی میماند .

                       رفیق ببرک کارمل عزیز روحت  خوشنود باد


November 16th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات